نگارش پروپوزال
در این بخش از آموزش نگارش پروپوزال نمونه فایل PDF از پروپوزال آماده که در رشته فلسفه و در دانشگاه علامه دفاع شده است را ارائه نموده ایم. علاقه مندان به نگارش پروپوزال می توانند از این فایل با ذکر منبع در انجام پروپوزال خود استفاده نمایند.
1. بیان مسئله:
در عصر سيطره ي بي چون و چراي علم و حاكميت عقل وخود گمگشتگي بشر دغدغه ي يونگ روي آوردن به درون خود و به سمت كشش هاي خلاق غيرعقلاني و مظاهر آن است ،کارل گوستاو يونگ روانپزشك و روانكاوي بود كه نظرياتش در مورد وجوه مختلف روان انسان تعريف از انسان را دگرگون كرد كشف بزرگ او پس از جدايي از استاد و همكارش فرويد، ناخودآگاه جمعي بود. اين كشف دگرگوني عظيم در انسان مدرن بود كه بقاياي بشريت در گرو آن است.
نگراني عظيم او در مورد معناي زندگي بشر بود كه ادعا ميكرد بيش از جنگ انسان امروز را افزايش جمعيت ، آلودگي و مستغرق شدن در جامعه تهديد ميكند كه او را به ابزاري براي اهداف سياسي و تجاري ابر برنامه ريزان تبديل كرده است . البته براي او بيشتر موضوعاتي محوريت دارد كه نوع انسان در همه ي اعصار و در همه ي جوامع حتي جوامع ابتدايي در مورد آن دغدغه هاي مشترك داشته است. حال اين انسان بايد ذهن خود و كاركردهايش را نيك بشناسد(به ناخودآگاه جمعي وتاثيراتش آگاه شود) و از وراي شناخت آن به سلامت روان و هماهنگي بين غرايز و فرهنگ برسد و با رسيدن به فردانيت خويش و نبوغ خلاقانه ي ناخودآگاهش به جاي غرق شدن در ناخودآگاه جمعي آن را تحت كنترل درآورد. او معتقد بود براي شناخت بعضي از وجوه
وجود انسان بايد او را در اجتماع مطالعه كرد پس در پاسخ به اين سوال كه چگونه انسان به يك حيوان فرهنگي تبديل شده يعني چگونه شروع به ساختن آگاهانه ي مفاهيم مذهبي، هنري و به طور كلي سازمان يافته كرد؟ مي گويد خاستگاه فرهنگ را بايد از رهگذر مفهوم ليبيدو(كه در يونگ به معناي انرژي رواني تعريف ميشود كه برخلاف فرويد فقط به غريزه ي جنسي محدود نميشود و شامل تمامي غرايز بشري مثل نيروي جنسي،گرسنگي،ميل به تقليد،ميل به يادگيري و…. است) پي گيري كرد. انرژي ليبيدو بر اساس طبيعت بين كنش هاي مختلف تقسيم ميشود و نميتوان آن را به طور كامل از آن منصرف ساخت فقط در شرايطي خاص و معين ميتوان مقداري از اين انرژي را از مسير طبيعي خود منصرف ساخت. در مراحل بعد اين انرژي اضافي منحرف شده براي ساخت تمدن وتوسعه فرهنگ به كار ميرود. حال جاي پرسش است كه اين چرا اين انرژي رواني اضافي به صورت فرهنگ برونداد ميشود؟ يا به عبارتي فاصله ي بين اين دو را چه چيز پر ميكند؟ پاسخ يونگ نماد است يعني انرژي رواني به صورت نماد در ميايد و به فرهنگ تبديل ميشود ، اين نمادها از راه مكاشفه و شهود از دل ناخودآگاه زاده ميشود يونگ مدعي است همين تولد آرام آرام نماد است كه به توسعه رفتارهاي فرهنگي ميانجامد.
البته اين رفتن به سوي نماد سازي و جلوه هاي آن كه منجر به شكل گيري فرهنگ ميشود فرآيندي پر دردسر است چراكه انسان را به دشمني با خودش يعني با غرايز خودش ميكشاند. اين دو پارگي كه نوعي روانژندي واقعي است وجه مشخصه ي انسان مدرن است چراكه او موظف است غريزه و فرهنگ را درون خودش همساز كند. دو سويگي اي كه گريزي از آن نيست. يونگ در نهايت نتيجه ميگيرد بشر در روان خود در دوران كودكي است كه هرگز نميتوان از آن گذر كرد پس ناگزير اكثريت مردم نيازمند قدرت فرهنگ وارشاد قانوني هستند.
از نتايج جالب توجه اين بحث اهميتي است كه به گشودگي جامعه نسبت به تفاوت ها داده ميشود: يونگ تاكيد ميكند آنچه در توسعه فرهنگ نقشي اساسي دارد متمايز شدن خودآگاه از گوهر جمعي جامعه است هرچند كه وقتي تفاوت فرد ظاهر ميشود موجب تشويش و اظطراب است اما اين موضوع براي روند رو به تكامل فرهنگ لازم و ضروري است.
به طور كلي فقدان ادراك شهودي غموض و درهم پيچيدگي امور در مقياس كلي و جهاني در تمامي سطوح درد روان نژندي دوران ماست. دوراني كه علم و فلسفه تكه پاره شده اند و شناخت يك پارچه ديگر معنا ندارد شناخت انسان هزارپاره است و گويي تكه هاي اين پازل را از گوشه و كنار بايد جمع كرد و عجيب اينكه اين پازل جور نميشود.او با مشكلي پيچيده روبروست از طرفي اين فقدان توجه و از طرفي ارتباط او با پيرامونش كه بيشتر غريزي و مستقل از انديشه ي خودآگاهانه او در مودر مسائل،مشكلات و جنبه هاي مثبت و منفي آن است. انسان ها به ياري پيوندهاي ناخودآگاه باهم همساز ميشوند و اين يكي از دلايل زيان بخش بودن تبليغات سياسي تجاري است چون او حتي دليل كشش و تمايلش را نميداند فقط مثل مسخ شده اي پيروي ميكند اگر او نتواند به زندگي اش معنا دهد ديگر چه فرقي ميكند كه در كشور سرمايه داري باشد يا كمونيستي ؟ فقط به يك دنباله رو تام تبديل ميشود بدون اينكه به معنا و منشاء هيچ يك از نمادها پي ببرد.
آنچه برشمرديم پاره اي از كاركردهاي ناخودآگاه و اهميتي بود كه اين بعد وجود انسان ناآگاهانه بر انديشه و به دنبال آن بر زندگي او ميگذارد ، تاثير آن بر زندگي و فرهنگ انساني شگفت است آنچه براي بحث ما حائز اهميت است نگاهي فلسفي به وجود ناخودآگاه جمعي و تاثيرش بر ذهن و نوع تفكر انسان است اينكه چگونه او را به ساخت فرهنگي متشكل از نمادهاي ديني جهان بيني (فلسفي) و هنري سوق داده و در رابطه اي حلزوني در مراحل بعد و گذشت نسلها خود به اين نمادها گرفتار شده است. يعني همين فرهنگ و نمادهايش راه را بر آزادي و بروز خلاقانه ي آنچه از درونش مي جوشد بسته اند فكر ميكنم اين رابطه ي دو سويه مساله ي حا ئز اهميتي است .
هدف اصلی از نگارش پروپوزال حاضر:
هدف من از گزينش اين موضوع و پژوهش پيرامون آن توجه به اين مساله بود كه انسان در عصر مدرن هم با وجود تمام دستاوردهاي انكارناپذير علمي اش خود را گمگشته مي بيند و به دنبال معناي ذات روانی خويش است ( خواسته ي جاودان فلسفه). يونگ به اين مساله بغرنج پاسخ جالب توجهي داده است او دليل اين گمگشتگي را در دو مورد خلاصه می کند :
1- بي توجهي به قسمتي از ذات رواني انسان به نام ناخودآگاه جمعي كه ميراث نياكان اوست كه مدعي است توجه به آن و به كنترل درآوردنش انسان را به سلامت روان و تفكر فردي اي مي رساند كه برآمده از وجود خود اوست نه القا ئات ابربرنامه ريزان جهاني.
2- در تقابل بودن ذات غريزه مدارش و فرهنگي كه از ديرباز اجدادش ساخته اند و او توسعه اش داده است. اين پاسخ را قابل توجه يافتم و برآن شدم تا آن را تشريح كنم البته كه اين سخن حرف آخر نيست اما دريچه اي تازه گشوده شده است در انتظار نقدها و پاسخ هاي بعدي .
2. اهداف فرعی:
1.توجه به ناخودآگاه جمعی برما مکشوف می سازد هر پدیده ی بیرونی خودآگاه است یا ناخودآگاه .
2.همچنین هر پدیده ی روانی برآمده از خودآگاه است یا نا خودآگاه.
3.با مفهوم ناخودآگاه جمعی می توان این را دریافت که چرا در علوم مختلف در هر دوره ای جهت گیری خاص وجود دارد.
3. سئوال اصلی:
از نظرگاه یونگ ناخودآگاه جمعی چه نقشی در به وجود آمدن فرهنگ و توسعه ی آن دارد ؟
4. سئوالهای فرعی:
1- نمادها چه نقشی در به وجود آمدن فرهنگ دارند ؟
2- چگونه کهن الگوها تعیین کننده ی تفکر و رفتار روانی هستند ؟
3-رابطه ی ناخودآگاه و نبوغ چیست ؟
فرضیه ها:
1.از دید یونگ بوجود آمدن فرهنگ یک فرآیند خودآگاه نیست در واقع خود آگاه بشر در این روند نقشی کوچک و سطحی ایفا کرده است آنچه منبع تمایلات و پیشرفت های خلاقانه بوده است ناخودآگاه جمعی است که سرنوشت بشر را از دیر باز سمت و سو داده است ناخودآگاه جمعی انرژی روانی بشر را که از تقابل بین فرهنگ و غرایز حاصل شده است به وسیله ی نمادها به فرهنگ و تجلیات آن تبدیل می کند یعنی به صورت هر آن چیز که دست آورد بشری است فلسفه و دین و هنر و . . .
2.فرآیند نماد سازی یک فرآیند خودآگاه نیست و این نوعی جهالت مدرن است اگر تصور کنیم سرنوشت و انسانیت ما را دانسته های موجود در دستان ما می سازد پس اهمیت ناخودآگاه برما مکشوف می شود .
3. کهن الگوهای تازه عوامل تداوم در آفرینش هستند یعنی در هر زمانی این ناخودآگاهی جمعی به انگاره ای تازه نیاز دارد تا انرژی روانی را به نماد تبدیل کند این اصل گشودگی را برای ما یادآوری می کند شاید هر نماد تازه ای که از روان فردی بیرون می آید منادی کهن الگویی تازه باشد که پاسخ های جدیدی به نیازهای افراد بدهد این کارکرد خلاقانه ی کهن الگوهای ناخودآگاه جمعی است و این کهن الگوها قدمتی به اندازه ی بشریت دارد برای همین مطالعه ی آن ها را باستان شناسی ذهن می نامند .
4.آنچه در مواقع حساس و حیاتی مثل جرقه ای در فرد یا به بیانی در نوع انسان بوجود می آید برای این که او بتواند مساله ای دشوار را پاسخ دهد نبوغ انسانی است که بدون هیچ رابطه ی منطقی از دل ناخودآگاه زاده می شود.
جهت دانلود فایل کامل کلیک کنید
در صورت نیاز به مشاوره در زمینه نگارش پروپوزال با ما در ارتباط باشید.