انجام پایان نامه مشاوره تحصیلی
در راستای آموزش انجام پایان نامه مشاوره تحصیلی در این بخش نمونه نتیجه گیری و پیشنهادات مربوط به یک پایان نامه آماده که در سال 1392 در دانشگاه علامه به سرانجام رسیده است را ارائه نموده ایم تا علاقه مندان به انجام پایان نامه مشاوره تحصیلی بتوانند با نحوه نگارش این بخش از پایان نامه بیشتر آشنا شوند.
علاقه مندان به انجام پایان نامه مشاوره تحصیلی می توانند با ذکر منبع از این رساله در انجام پایان نامه خود استفاده نمایند.
نتایج حاصل از انجام پایان نامه مشاوره تحصیلی حاضر
نتایج تحلیل کوواریانس تک متغیره در انجام پایان نامه مشاوره تحصیلی حاضر نشان داد که آموزش خود دلگرم سازی به مادران بر افزایش استفادهی مادران از الگوهای فرزند پروری اقتداری و همچنین بر کاهش تعارضات والد- فرزندی بین مادران و دختران نوجوان آنها مؤثراست. بنابر این تمام فرضیههای پژوهش مورد تایید قرار گرفتند.
در ادامه این فصل به بحث درباره نتایج و یافته های پژوهش حاضر، ارتباط آن با یافته های پژوهش-های پیشین و توجیه نتایج می پردازیم. ابتدا به بحث در مورد اثربخشی آموزش خود دلگرم سازی مادران بر شدت تعارضات والد- فرزندی پرداخته و در نهایت تاثیر این آموزش را بر تغییر الگوی فرزندپروری اقتداری مادران مورد بررسی قرار می دهیم. محدودیت ها و پیشنهادهای پژوهشی هم در پایان فصل ذکر می شوند.
فرضیه اول و دوم : آموزش خوددلگرم سازی مادران بر شدت تعارضات بین مادر و دخترانشان مؤثر است.
براساس داده های جدول 9 و 10، نتایج پژوهش نشان داد که آموزش خود دلگرم سازی مادران گروه نمونه بر کاهش شدت تعارضات بین مادران و دختران نوجوانشان تأثیر معناداری دارد. این ارزیابی هم بر اساس نظر دختران نوجوان و هم مادران صورت گرفته است. به عبارتی هم مادران و هم دختران گروه آزمایش به طور همزمان بعد از آموزش مادران شدت تعارضات مادر- دختری را کمتر از زمان قبل از آموزش ارزیابی نمودند. این یافته به نوعی همسو با یافته ها ی میکوچی (1998)، کوهن-سندلر (2007)، انیسی، سلیمی، میرزمانی، رئیسی و نیکنام (1386) می باشد.
طبق یافته های میکوچی(1998) نوجوانی به خاطر شرایط تحولی خاص خود زمینه ساز برخی تنشها و برخوردها بین والدین و نوجوانان است. این گونه برخوردها ممکن است سبب شود والدین نسبت به نوجوانانی که آنها را به چالش میطلبند واکنش افراطی نشان دهند و یا این اعتقاد در آنها به وجود آید که نوجوانشان علاقهای به ایجاد ارتباط با آنان ندارند. این موضوع سبب دلسردی والدین شده و در برخی موارد مشاهده می شود که والدین به سرعت عقب نشینی میکنند. همین امر نوجوانان را از محبت و هدایت والدینشان که نیازمندآنانند محروم میکند. اینجاست که در توجیه این مطلب می توان گفت آموزش خوددلگرم سازی با تأکید بر اصولی همچون؛ ارج گذاشتن به تلاشها و پیشرفتها، توجه به نقاط قوت، اطمینان داشتن به توانمندیها و ایجاد حرمت نفس، میتواند باعث تهییج، انگیزه دهی، امید، پایداری و به نتیجه رساندن تلاش های والدین در نزدیک شدن به نوجوانان و کمک به حل مشکلات بینشان باشد.
کوهن-سندلر(2007) نیز تعارضات مادر و دختران را نتیجه عدم پذیرش دیدگاههای دختران توسط مادران معرفی کرد. این عدم پذیرش نشانه شکست مادر در پذیرش و همدلی با دختران نوجوان و می توان گفت که از نشانههای دلسردی در حمایت از نوجوانانشان است. در تأیید این مطلب میتوان به توجیهات انیسی، سلیمی، میرزمانی، رئیسی و نیکنام (1386) تکیه نمود که میگویند؛ والدینی که نقش حمایتی مناسب برای کمک به فرزندانشان در مواجهه با مشکلات زندگی را نداشته و به بیانی فاقد مهارتهای دلگرم سازیاند؛ فرزندانشان با مشکلات رفتاری بیشتری روبه رو هستند و تعارضات در خانواده شدت بیشتری دارد. بنابراین یادگیری مهارت های دلگرمی برای والدین میتواند عوامل زمینه ساز برخورد بین والدین و نوجوانان را کاهش دهد. در توجیه این مطلب میتوان ابعاد دلگرمی را مورد بحث قرار داد.
یکی از پیامدهای دلگرم سازی حس تعلق یا همان علاقهی اجتماعی است که در فرد ایجاد میشود. این حس کمک میکند که فرد از اینکه خود را در جهت سودمندی دیگران و جامعه وقف نماید؛ احساس رضایت کند (باهلمن و دینتر ، 2001). بنابراین از این منظر نیز میتوان گفت که شیوههای تعاملی دلگرمی مانند گوش دادن و درک کردن، غیر قضاوتی بودن، با دیگران صبور بودن، القای ایمان و اطمینان به شخص و تواناییهایش، تصدیق عمل، تمرکز بر تلاش و پیشرفت، تمرکز بر تواناییها و داشتهها، ارزش قائل شدن برای دیگران میتواند باعث بهبود روابط و کاهش زمینههای تعارضی در روابط گردد. همچنین به اعتقاد تامسون و رودلف (2000) دلگرمی دادن باعث ایجاد انتظارات مثبت در افراد میشود. فرد اغلب به دلیل کمبود اعتماد به نفس و دلسردی رفتارهای ناسازگارانه انجام می دهند و در حلقه ی باطل سرخوردگی قرار می گیرند. اینجاست که دلگرمی به توانایی های خود می تواند موجب شکستن این حلقه شود و مادران خود را در حل بسیاری از مشکلات و از جمله کنترل و حل تعارضات با فرزندانش توانا بیابند.
در بحث (جرأت ناکامل بودن) به عنوان بعد دیگر دلگرمی میتوان گفت؛ خوددلگرمی باعث افزایش جرأت فرد به یادگیری از اشتباهاتش میشود. جرأت ناکامل بودن فرد را از ترس اشتباه کردن رها میسازد و به والدین کمک میکند، تا از این تجارب یاد بگیرند و اشتباهات خود در رابطه با فرزندانشان را بپذیرند و در جهت بهبود روابط اقدام کنند و در این راه دلسرد نشوند.
فرضیه سوم: آموزش خوددلگرم سازی مادران بر میزان استفاده از الگوی فرزند پروری اقتداری تأثیر دارد.
براساس داده های جدول 11، نتایج پژوهش نشان داد که آموزش خود دلگرم سازی بر افزایش فرزند پروری اقتداری مادران گروه نمونه اثر بخش بوده است. در تبیین فرضیه سوم می توان چنین اذعان کرد که الگوی فرزند پروری اقتداری دارای سه بعد احترام و رابطه، کنترل و نظارت بر رفتار و دادن آزادی و اختیار به فرزندان است. والدین اقتداری و قاطع افرادی گرم و پذیرا، ثابت قدم و درگیر با مسائل فرزندانشان هستند. این والدین با فرزندان خود رابطه گرم و صمیمیای دارند و احترام متقابل بین آنها جریان دارد؛ اندیشیدن مستقل فرزندانشان را تشویق میکنند و برای نظرات و دیدگاههای مخالف فرزندان خود احترام قائل هستند و آزادی و اختیار فرزندان را ارج میگذارند درعین حال سهلگیر نیستند و زمینههایی که با فرزندان اختلاف نظر دارند سعی میکنند با استدلال آنها را متقاعد سازند. مجموع این ویژگیها بیانگر صفات والدین دلگرم است و برنامه آموزش دلگرم سازی نیز در صدد دستیابی به این اهداف است.
بنابراین آموزش دلگرم سازی با تأثیر بر الگوهایی ارتباط والدین با فرزندان در غالب ایجاد تغییر در سبکهای فرزندپروری میتواند در کاهش تعارضات والد- فرزندی تأثیر گذار باشد. در تأیید این نتیجه میتوان به یافتههای احمدی (1387) اشاره نمودکه می گوید نحوهی ارتباط نوجوان با پدر، مادر، خواهران و برادران و همچنین نوع الگوهای تربیتی والدین در بروز مشکلات رفتاری دختران موثر هستند. وقتی والدین در برخورد با فرزندان خود به گونهای اقتداری برخورد کنند نیاز نوجوانان به استقلال را تأمین خواهد شد. چنانچه قبلاً گفته شد یکی از عوامل زمینه ساز تعارضات نوجوانان با والدین بحث استقلال طلبی و کشمکش قدرت است. در صورتی که والدین طی یک فرایند سالم امکان این استقلال و رشد را برای نوجوانان فراهم سازند بدون شک بسیاری از عوامل زمینه ساز تعارض کنترل میشود.
روتراف، کُنی و آن (2009) و بایرنی، هادوک و پوستون (2002) نیز بر اساس یافته های خود نتیجه گرفتند؛ کودکانی که والدین آنها شیوهی مقتدرانه دارند و از خودکنترلی بیشتری برخوردارند همین امر زمینههای مشکلات رفتاری و تعارض با اطرافیان را در این افراد کاهش میدهد. نتایج پژوهشهای بایر، کگالا (1992)، بایرنی، هادوک و پوستون (2002) و چانگ، استوارتس، مک برید (2003)، روگر، مالکی و دمارای(2008)، ایجاز و محمود (2009)، روت راف، کُنی و آن (2009)، بیانی، بیتا و اسمعیلی، معصومه ( 1389) نیز گویای آن است که الگوهای فرزند پروری غیر اقتداری زمینه ساز ناسازگاریها و تعارضات نوجوانان با اطرافیان و به ویژه والدین است.
خوددلگرمی فرایندی است که با تأکید و تکیه بر اصولی همچون گوش دادن انعکاسی، پذیرش بی قید و شرط، احترام و عزت نفس متقابل، قدردانی از تلاشها، عشق ورزی، ایمان به تواناییهای خود و دیگران؛ آموزش آن در خانواده میتواند موجب اصلاح و بهبود روابط خانواده شود. رعایت این اصول در روابط اعضاء خانواده نشان دهندهی ویژگیهای سبک فرزند پروری اقتداری بوده و میتواند نتیجه گرفت که در کاهش عوامل زمینه ساز تعارض و اختلافات اعضای خانواده مؤثر واقع شود.
پیشنهادهای کاربردی پژوهش
با توجه به اینکه یافته های حاصل از انجام پایان نامه مشاوره تحصیلی حاضر نشان دهنده ی اثر بخش بودن آموزش خوددلگرم مادران سازی در کاهش تعارضات والد-فرزندی و همچنین بهبود الگوهای فرزند پروری است؛ پیشنهاد میشود که در مدارس این آموزش را به عنوان یکی از مهارتهای زندگی کلیدی برای والدین داری فرزند نوجوان به صورت منسجم و برنامه ریزی شده آموزش داده شود.
پیشنهادهایی برای پژوهش های آینده
1. با توجه به اینکه نتایج حاصل از انجام پایان نامه مشاوره تحصیلی حاضر نشان دهنده ی این است که آموزش دلگرم سازی باعث استمرار و دلسرد نشدن والدین در برخورد و مواجهه با تعارضات نوجوانان می شود به عبارتی می توان گفت این آموزش باعث تاب آوری و تحمل بیشتر در مواجهه با مسائل است. بنابراین به پژوهشگران آتی پیشنهاد می گردد که اثربخشی این آموزش را کاهش تعارضات زناشویی نیز ارزیابی کنند.
2. همچنین در ارزیابی نتایج آموزش از ابزارهای دیگر غیر از پرسشنامه (مثل مصاحبه) استفاده شود، تا با اطمینان بیشتری بتوان در مورد نتایج به دست آمده قضاوت نمود.
محدودیت های پژوهش
اطلاعات و داده ها از طریق پرسشنامه جمع آوری شد و از آنجا که مادران پرسشنامه را در مرحله پیش آزمون درکلاس پرکردند و تقریباٌ تمام مادران محدود به یک منطقه بودند و با یکدیگر قبل از جلسه آشنایی داشتند به همین خاطر تحت تأثیر گرایش مادران دیگر و ارائه پاسخ های جامعه پسندتر بودند که همین امر شاید ارائه اطلاعات مادران را در مرحله پیش آزمون با مشکل روبه رو کرده باشد.
همچنین سطح تحصیلات مادران در پرونده دانش آموزان بالاتر ذکر شده بود (توسط خود آنها یا دانش آموزان)که این امر سطح درک بعضی از مفاهیم را برای بعضی از مادران و پرکردن پرسشنامه ها را توسط آنان با مشکل روبه رو می کرد.
در صورت نیاز به مشاوره با ما در ارتباط باشید.