انجام پایان نامه جمعیت شناسی | نمونه فصل 5

2
انجام پایان نامه جمعیت شناسی

انجام پایان نامه جمعیت شناسی

بطور کلی نتیجه تحلیلی که از انجام پایان نامه جمعیت شناسی حاضر می توان ارائه داد این است که مطالعات پیرامون فاصله‌گذاری، اطلاعات جامعی در مورد رفتار باروری ارائه می‌دهد و در حقیقت مطالعات مذکور این امکان را فراهم می‌آورند که ایده‌هایی در مورد تاثیر عوامل بیولوژیک و غیر بیولوژیک بر روی این فاصله‌گذاری شکل گرفته و کنترل موالید با استفاده از این ایده‌ها صورت پذیرد.
یکی از عناصری که درکاهش باروری مؤثر است، فاصله‌گذاری بین تولد فرزندان می باشد که افزایش یا کاهش این فاصله، میزان باروری زنان را تحت تأثیر قرار می دهد و ارتباط مستقیمی با سرعت تولدهای بعدی، میزان برخورداری از فرصت‌ها بخصوص برای مادران، رفاه زندگی فرزندان و والدین، میزان باروری کل جامعه و… دارد. گرایش والدین به تنظیم فاصله تولد فرزندانشان، با توجه به زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی و زیست شناختی آن‌ها، درکشورهای مختلف شکل‌های متفاوتی خواهد گرفت. اگرچه دو کشور ایران و افغانستان در بسیاری از زمینه‌های فرهنگی، زبانی و مذهبی شبیه هم اند، اما دو کشور دارای سطح و الگوی باروری متفاوتی هستند. باروری افغانستان الگوی باروری طبیعی است که در آن کنترل موالید عمومیت ندارد و میزان خام موالید حدود 34/40 در هزار در سال 2010 می باشد. حال آنکه باروری ایران الگوی باروری کنترل شده می باشد که زوجین به طور ارادی و آگاهانه اقدام به کنترل و محدود کردن بعد خانوار می‌کنند؛ همچنین میزان خام موالید 18 در هزار در سال 1385می‌باشد. و تنظیم فاصله‌گذاری بین موالید عامل مؤثری در میزان نرخ باروری بخصوص کاهش آن خواهد داشت.
ایران در طی سال‌های اخیر کاهش شدیدی را در سطح باروری تجربه کرده و با افزایش تأخیر در بچه‌آوری روبه‌رو بوده است که این امر منجر به افت نرخ باروری به زیر سطح جانشینی شده است. بطوریکه این نرخ از 3/6 فرزند برای هر زن در سال1355 به 8/1 فرزند در سال 1385 کاهش یافته است. این در حالی است نرخ باروری در میان زنان افغانستان در سال 1995 حدود 06/8 تولد به ازای هر زن بوده که در طی این سال به اوج خود رسیده است. و پس از آن با کاهش نرخ باروری به حدود 1/5 در سال 2010 سیر نزولی خود را آغاز کرده است. به عبارت دیگر می توان گفت که افغانستان در سال‌های اخیر در حال تجربه گذار می باشد.
فرایند کاهش باروری سه دهه گذشته ایران، حاصل تحولاتی است که در مؤلفه‌های تعیین‌کننده‌ی رفتار و نگرش‌های باروری افراد صورت گرفته است و این مؤلفه‌ها خود، وابسته به مجموعه عوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است که بر تصمیم زوج‌ها در ارتباط با تشکیل خانواده و ترکیب خانواده ایده‌آل تأثیر می گذارد (عباسی شوازی و دیگران، 2007: 105). این در حالی است که به نظر می‌رسد سرعت تغییر در مؤلفه‌های تعیین‌کننده رفتار و نگرش‌های باروری در میان زنان افغانستان نسبت به کشور ایران کمتر بوده و عواملی همچون موانع فرهنگی (ترجیح جنس پسر، تمایل به فرزندان بیشتر و…) منجر شده که علی رغم آگاهی از روش‌های جلوگیری از بارداری، همچنان داشتن خانواده‌های بزرگ برای زوج‌های افغانستان به صورت یک هنجار باقی بماند (Sato:2007).
بطورکلی براساس نتایج کل دو کشور می‌توان گفت که در دو کشور فاصله‌گذاری بین موالید در دوره‌های مورد بررسی اتفاق افتاده است؛ اما تفاوت‌هایی وجود دارد: سن در اولین زایمان برای زنان ایرانی به طور متوسط 21/25 سال و برای زنان افغانستان به طور متوسط 2/23 سال می‌باشد. همانطور که تحقیقات نشان داد پایین بودن سن در اولین زایمان سرعت حاملگی های بعدی و تعداد فرزندان بیشتر در نتیجه افزایش باروری کل جامعه را به دنبال دارد. زنان افغانستان به طور متوسط در 7/22 سالگی ازدواج می‌کنند پس می‌توان بیان کرد که در جامعه مورد بررسی فرزندآوری بلافاصله بعد از تشکیل خانواده همانند جوامع سنتی همچنان حفظ شده است و زوجین جوان سعی می کنند فرزند اول خود را، طی یک یا دو سال اول زندگی بدنیا بیاورند که ممکن است دلایلی متعددی از جمله اطمینان از قابلیت باروری زوجین، برآورده کردن انتظارات اطرافیان (خانواده های زوجین، خویشاوندان و …)، پاسخگویی به نیاز روحی و روانی خود زوجین و … داشته باشد.
فاصله‌گذاری در رتبه‌های موالید پایین تر در ایران بیشتر صورت گرفته بطوریکه در انتقال‌ از فرزند اول به فرزند دوم و فرزند دوم به فرزند سوم به طور متوسط 2/5 سال فاصله می‌باشد. برعکس در افغانستان فاصله‌گذاری در رتبه‌های موالید بالاتر اتفاق افتاده است. بطوریکه در انتقال‌ از فرزند پنجم به فرزند ششم و همچنین انتقال‌های بالاتر به طور متوسط 2/4 سال فاصله می‌باشد. نسبت پیشرفت موالید برای زنان افغانستان تا فرزند چهارم خیلی بالاست به دلیل اینکه دارای الگوی باروری طبیعی است و داشتن فرزند چهارم از عمومیت بالایی برخوردار است. این نسبت از انتقال فرزند چهارم به فرزند پنجم به تدریج کاهش می‌کند و تا اینکه به 66% در رتبه بالاتر موالید (انتقال از فرزند ششم به بالا) می‌رسد. در حالی‌که نسبت پیشرفت موالید برای زنان ایرانی در مقایسه با زنان افغانستانی در همه انتقال‌ها خیلی پایین‌تر می‌باشد. و این نسبت از انتقال فرزند دوم به فرزند سوم به انتقال‌های بالاتر به طرز محسوسی کاهش می‌یابد. می‌توان گفت که الگوی باروری در بین زنان ایرانی کنترل شده می‌باشد وداشتن دو بچه در بین آن‌ها عمومیت دارد نسبت پیشرفت موالید در رتبه های بالاتر خیلی پایین می‌باشد. کاربرد وسایل مدرن پیشگیری از بارداری در ایران رایج‌تر می‌باشد و زنان از موقعیت بهتری در امر تحصیل و اشتغال برخوردارند و آگاهی بالاتری را در فاصله‌گذاری دارند.
در ادامه انجام پایان نامه جمعیت شناسی حاضر به بررسی رابطه بین متغیرها پرداخته می‌شود و نتایج حاصل از بررسی رابطه ها مورد تحلیل قرار می گیرد.

تأثیر محل سکونت بر فاصله‌گذاری موالید
فرضیه اول: تأثیر محل سکونت( شهر-روستا) بر فاصله گذاری موالید در بین زنان ایرانی بیشتر است.
خاستگاه اجتماعی فرد بر میزان زاد و ولد مؤثر است. محل سکونت شاخصی است برای جامعه ای که شخص در آن پرورش یافته و اجتماعی شده است. رفتارهای اجتماعی از جمله باروری طی مراحل اجتماعی شدن فرد در جامعه شکل می گیرد. شخصی که در یک جامعه روستایی-کشاورزی پرورش یافته باشد، الگوها و رفتارهای باروری خود را برحسب نیازهای جامعه روستایی به خانواده بزرگ و فرزندان زیاد تطبیق می دهد. این شخص حتی پس از مهاجرت به شهر نیز تاحدودی این الگوها را حفظ می کند در مقابل در یک جامعه شهری – صنعتی فرد طی اجتماعی شدن یاد می گیرد که مشکلات و مسایل زندگی در یک جامعه شهری – صنعتی یا یک خانواده شهری با یک خانواده پرجمعیت سازگاری ندارد.
در انجام پایان نامه جمعیت شناسی حاضر در بین زنان ایرانی متغیر محل سکونت با کنترل سایر متغیرها بر انتقال از تولد زن به فرزند اول، انتقال از فرزند اول به فرزند دوم، ….، انتقال از از فرزندپنجم به فرزند ششم و همچنین فرزند ششم به بالا تأثیرگذار بوده است. بیشترین تأثیر در انتقال از تولد زن به فرزند اول و کمترین تأثیر در انتقال‌های فرزند چهارم به فرزند پنجم و فرزند پنجم به فرزند ششم مشهود بود؛ بعبارتی زوجینی که دارای چهار فرزند و بیشتر از چهار فرزند هستند، تعداد فرزندان ایده‌آل آن‌ها هم بیشتر از چهار فرزند می‌باشد. در ایران، در تمامی انتقال‌ها میانگین و میانه فاصله بین موالید و نسبت‌های پیشرفت موالید در مناطق شهری، کمتر از مناطق روستایی است. بدین ترتیب می توان افزایش شهرنشینی را به نوبه خود عامل مؤثری در روند نزولی باروری دانست. این در حالی است که در افغانستان نسبت‌های پیشرفت موالید، میانگین و میانه فاصله بین موالید در مناطق شهری- روستایی در انتقال از تولد زن تا فرزند اول، انتقال از فرزند اول به فرزند دوم، …، تا انتقال از فرزند پنجم به فرزند ششم تفاوتی با هم ندارند. یعنی منشاء شهری- روستایی بودن بر این انتقال‌ها تأثیرگذار نبوده است؛ اما در انتقال از فرزند ششم به بالا 5% مؤثر بود. طبق آمارهای جمعیتی افغانستان (پیمایش مرگ و میر 2010)، حدود 80% جمعیت این کشور در روستاها زندگی می‌کنند و الگوی باروری زنان افغانستان طبیعی می‌باشد. لذا داشتن 6 تا 7 بچه از عمومیت بالایی برخوردار می باشد.

جهت دانلود فایل کامل کلیک کنید

انجام پایان نامه جمعیت شناسی حاضر در سال 92 در دانشگاه علامه به سرانجام رسیده است. علاقه مندان به انجام پایان نامه جمعیت شناسی می توانند با ذکر منبع از این فایل در انجام پایان نامه خود استفاده نمایند. در صورت نیاز به مشاوره در زمینه انجام پایان نامه جمعیت شناسی با ما در ارتباط باشید.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *