انجام پایان نامه ارشد علوم ارتباطات
در این بخش از آموزش انجام پایان نامه ارشد علوم ارتباطات سعی در ارائه نمونه نتیجه گیری داریم تا علاقه مندان به انجام پایان نامه ارشد علوم ارتباطات با نحوه نگارش این بخش از پایان نامه بیشتر آشنا شوند. انجام پایان نامه ارشد علوم ارتباطات حاضر در سال 92-93 در دانشگاه علامه به سرانجام رسیده است. علاقه مندان به انجام پایان نامه ارشد علوم ارتباطات می توانند با ذکر منبع از این فایل در انجام پایان نامه ارشد خود با ذکر منبع استفاده نمایند.
نتیجه گیری:
روایتگری معلولیت در سینمای ایران بازتابی است از دیدگاه جامعه نسبت به معلولیت و چگونگی برخورد با این موضوع. از طرفی دیگر به دغدغه های روحی معلولین نیز می پردازد. گاهی نقش آفرینی آن ها در سطح شخصیت اول یا شخصیت های اصلی و گاهی در سطح یک بازیگر حاشیه ای در فیلم ظاهر می شوند. آن چه که می تواند این نوع نقش آفرینی ها را تغییر دهد، جایگاه معلول در روند داستان فیلم است. آیا این معلول، عامل پیش برنده داستان است یا مانعی است در برابر روند جریان فیلم و حتی تصمیمات اتخاذ شده از سوی نقش آفرینان دیگر؟
آن چه وجه مشترک شش فیلم انتخاب شده در انجام پایان نامه ارشد علوم ارتباطات حاضر است حضور معلولین در این فیلم-هاست. گاهی نحوه به تصویر کشیدن آن ها با هم متفاوت است و گاهی نیز وجه اشتراک بین آن ها یافت می شود. به منظور مقایسه و تطبیق مفاهیم و متغیرهای موجود در فیلم ها ابتدا نگاهی به پرسش های اصلی و متغیرهای مرتبط با آن ها و سپس به مبانی نظری نگاهی خواهیم داشت و پس از آن به مقایسه این متغیرها در فیلم خواهیم پرداخت. در انجام پایان نامه ارشد علوم ارتباطات حاضر با شش پرسش اصلی روبه رو هستیم:
1) معلولین در سینمای ایران چگونه بازنمایی می شوند؟ متغیرها: کلیشه سازی معلولیت، حضور کم رنگ یا تز کم نمایی.
2) جایگاه معلولین در سینمای ایران چگونه است؟ متغیرها: طرد اجتماعی/ پذیرش اجتماعی.
3) گونه های مختلف معلولیت در سینمای ایران کدامند؟ متغیرها: معلولیت حسی(بینایی و شنوایی)، معلولیت احشایی(قلبی، عروقی، تنفسی و کلیوی)، معلولیت حرکتی و معلولیت روانی.
4) نحوه نمایش معلولیت در سینمای ایران چگونه است؟ متغیرها: نمایش مثبت معلولیت، نمایش منفی معلولیت.
5) موضوعات مرتبط با معلولیت چیست؟ متغیرها: تبعیض، عدم مسئولیت پذیری، انزوا، استقلال، ترحم.
6) ابعاد روایتگری معلولیت در سینمای ایران کدامند؟ متغیرها: اول شخص، سوم شخص یا دانای کل.
درباره نحوه نمایش و بازنمایی معلولین و هم چنین جایگاه آن ها می توان از مبحث بازنمایی استفاده کرد. در واقع این پرسش ها برخاسته از مفاهیم مربوط به بازنمایی هستند. بازنمایی، تولید معنا از طریق چارچوب های گفتمانی است. آن چه بازنمایی می شود گاهی اوقات خود حقیقت نیست بلکه برساخته شدن حقیقت است. واقعیت های موجود در پیرامون ما مثل موضوع معلولیت به گونه های مختلف بازنمایی می شوند گاهی به گونه ای مثبت و گاهی به گونه ای منفی. گاهی تصاویر کلیشه ای و قالبی از آن ساخته می شود و گاهی هم در حاشیه فیلم قرار می گیرند و کم رنگ به تصویر کشیده می شوند. مطابق نحوه بازنمایی آن ها در فیلم، جایگاه آن ها هم تعریف می شود که آیا مورد قبول و پذیرش اجتماعی قرار گرفته اند یا از طرف اجتماع و اطرافیان خود طرد شده اند؟
از جمله مباحث مهمی که در بحث بازنمایی مطرح است رویکردی است که استوارت هال به این قضیه دارد. او سه رویکرد اصلی بازنمایی را توصیف می کند: رویکرد بازتابی که رسانه ها را چون آیینه ای در بازتاب واقعیت می داند. رویکرد تعمدی شامل معانی در بازنمایی است که مؤلف، قصد شخصی خود را در آن بیان می کند و رویکرد سوم رویکرد برساخت گرایی است که طبق آن معانی را از طریق رمزها و نشانه ها می سازیم و معانی در پشت آن ها پنهان هستند. در این تحقیق نیز رویکرد سوم مدّ نظر است چرا که پدیده معلولیت از طریق زبان فیلم که زبان نمادها و نشانه هاست برساخته می شود. از طریق این رمزها که در تحلیل رولان بارت به عنوان کارکرد نمایه ای نیز از آن یاد می شود و به عنوان تکنیک این تحقیق از آن استفاده شده است.
علاوه بر این، از جمله راهبردهای اصلی بازنمایی، کلیشه سازی، طبیعی سازی و ساخت واقعیت اجتماعی است. طبیعی سازی و کلیشه سازی فرایندهایی هستند که از طریق آن ساخت-های اجتماعی ایجاد شده توسط رسانه ها به گونه ای طبیعی عرضه می شود که گویا همیشه وجود داشته اند و به این وسیله منطبق بر باورهای ایدئولوژیک می شوند و ساخت اجتماعی خاصی را ایجاد می کنند. در حقیقت، رسانه سینما می تواند به گونه ای عمل کند که ساخت اجتماعی معلولیت و موضوع های مرتبط با آن را به گونه ای مطرح کنند که گویا این امور، طبیعی هستند و باید وجود داشته باشند. در بحث کلیشه سازی، می توان گفت افراد یک گروه خاص و در این جا افراد معلول تا حد چند ویژگی خاص تقلیل پیدا می کنند. برای مثال در پرسش های اصلی مطرح شد که مفاهیمی نظیر عدم استقلال و مسئولیت پذیری، انزوا، تبعیض و ترحم را شامل می شد. در کلیشه سازی معلولیت می توان معلولین را افرادی که دارای عدم استقلال و مسئولیت-پذیری و منزوی هستند و همیشه مورد تبعیض و ترحم قرار می گیرند در نظر گرفت. در حقیقت با گونه ای از تعمیم پذیری پیش داورانه روبه رو هستیم که همه معلولین این گونه هستند. بدون هیچ گونه آگاهی و قضاوت صحیح، افکار قالبی خود را نسبت به معلولین بازنمایی می-کنیم، بدون این که وجوه مشترک و تمایزاتی که بین افراد معلول وجود دارد را تشخیص دهیم و دسته بندی کنیم.
از جمله مفاهیم دیگری که می توان در این قسمت به آن اشاره کرد بحث خشونت نمادین از پیر بوردیو است. خشونت نمادین، نوعی از اعمال خشونت و سلطه به صورت غیر مستقیم است که توسط افراد مسلط بر گروه غیر مسلط صورت می گیرد. در حقیقت با تسلط و خشونتی همراه هستیم که جز با اعمال سلطه در قالب رمزها و نشانه ها همراه نیست. چیزی که باعث بازتولید خشونت در گروه های مسلط تر می شود.
به گفته بوردیو، خشونت نمادین ممکن است ملایم تر از خشونت فیزیکی باشد اما لزوماً انسانی تر نیست و می تواند موجب ایجاد بنیان های تولید درد و رنج در گروه اقلیت و تحت سلطه باشد. در مورد معلولین می توان گفت اعمال تبعیض و کلیشه سازی از طرفی و منزوی کردن و ترحم کردن به این افراد از طرفی دیگر می تواند نمونه هایی از خشونت نمادین به حساب آید. این روند اعمال خشونت، اندک اندک به نظام هایی مشروع تبدیل می شوند که می-تواند در فرهنگ های هر جامعه و در طول نسل های مختلف بازتولید شود.
در فیلم هایی نظیر بید مجنون، شاهد ایفای نقش یوسف به عنوان شخصیت اول این فیلم هستیم. یوسف دارای معلولیت حسی(بینایی) است. محمد در رنگ خدا دارای معلولیت حسی(بینایی) است. در این جا بدون من، یلدا دچار معلولیت حرکتی است. در میم مثل مادر، سعید دچار معلولیت حرکتی و احشایی(تنفسی) است و در بچه های ابدی، علی دارای معلولیت ذهنی است که همه این ها جزء شخصیت های اصلی در فیلم هستند اما در فیلم آواز گنجشک ها ما شاهد تز کم نمایی و حضور حاشیه ای هانیه هستیم.
در فیلم بید مجنون، یوسف، استادی مولوی شناس است و جایگاه اجتماعی مناسبی دارد و مورد پذیرش جامعه و خانواده نیز قرار گرفته است. یوسف گاهی اوقات از حس عدم استقلال و ترحمی که دیگران به وی دارند دچار انزوا می شود. برای مثال او برای تهیه جزوه های کلاسش به همسرش وابسته است همین طور در انجام برخی کارهای شخصی خود. به نوعی با وابسته بودن به رؤیا همسرش، نوعی از عدم استقلال در یوسف هنگامی که نابیناست به چشم می خورد.