انجام رساله دکتری مدیریت آموزش عالی
انجام رساله دکتری مدیریت آموزش عالی متشکل از بخش های مختلف است که علاقه مندان به انجام رساله دکتری مدیریت آموزش عالی باید در روند انجام رساله دکتری خود اصول نگارش این بخش ها را رعایت نمایند. یکی از این بخش ها محدودیتها و پیشنهادات می باشد که در انتهای فصل 5 رساله درج میگردد.
در این بخش از آموزش انجام رساله دکتری مدیریت آموزش عالی سعی در ارائه نمونه پیشنهادات و محدودیت ها داریم تا افرادی که قصد نگارش پایان نامه خود را دارند با این بخش از ان بیشتر آشنا شوند. انجام رساله دکتری مدیریت آموزش عالی حاضر در سال 1391-92 در دانشگاه علوم تحقیقات به سرانجام رسیده است.
محدودیت های تحقیق
1- انجام رساله دکتری مدیریت آموزش عالی حاضر در محدوده کلان شهر تهران صورت گرفته است، لذا نتایج آن قابل تعمیم به سایر دانشگاهها و صنایع خارج از شهر تهران نیست.
2- در مصاحبه های انجام شده برای استخراج مؤلفه های اصلی از صاحبنظران و مدیران صنایع و مسئولین دانشگاهها و اساتید مرتبط با موضوع پژوهش، استفاده گردید که بدلیل محدودیت زمانی و سایر شرایط نا مطلوب دسترسی به تعداد بیشتری از افراد مسئول و مرتبط میسّر نگردید.
3- در انجام پایان نامه دکتری مدیریت آموزش عالی در جامعه صنایع ، کارخانجات و شرکت های تولیدی بزرگ و با دو خصوصیت حداقل 500 نفر پرسنل به بالا و حداقل سرمایه 5 میلیارد تومان به بالا انتخاب و مورد بررسی قرار گرفته اند.
4- در مراجعه جهت تکمیل پرسشنامه به رؤسای دانشگاهها و معاونت های مرتبط برخی از آنان یا از تکمیل پرسشنامه امتناع نمودند و یا تکمیل آن را به کارشناسان خود محّول نمودند.
5- در مراجعه جهت تکمیل پرسشنامه به مدیران صنایع برخی از آنان یا در محل حضور نداشتند و یا تکمیل آن را به معاونت های خود یا مدیران تولیدی خود محّول نمودند.
6- علیرغم مراجعات مکرّر به برخی از دانشگاهها و شرکت های صنعتی با توجه به وعده های همکاری مسئولین آنها، نهایتاً همکاری های لازم نشد و پرسشنامه ای تکمیل نگردید و زمان زیادی بی نتیجه صرف شد.
پیشنهادهای حاصل از نتایج تحقیق
با توجه به نتایج حاصل از انجام رساله دکتری مدیریت حاضر پیشنهادات زیر جهت استفادۀ علمی تقدیم می گردد:
* در دانشگاهها مؤلفه های شناسایی شدۀ با اهمیّت در ارتباط متقابل با صنعت مورد توجه مدیران مراکز آموزش عالی قرار گیرد :
1- با توجه باینکه مؤلفه های فرهنگی و اجتماعی در دانشگاهها در اولوّیت اوّل قرار گرفته اند و با توجه به ترتیب اهمیّت هریک از 5 شاخص ، سن دانشجویان – احساس تشخّص و افتخار دانشجویان برای تولیدات اقتصادی – مشارکت رسانه های گروهی در ارتقای فرهنگی و علمی و صنعتی – تبلیغ فرهنگ تجارت گرا در دانشگاه – جهانی شدن دانشگاهها ، پیشنهاد می گردد مدیران دانشگاهها در این خصوص برنامه ریزی ها و راهکارهای عملیاتی در نظر داشته باشند.
2- با توجه به یافته های پژوهش و اولوّیت دوّم که مربوط به مؤلفه های ساختاری است پیشنهاد می گردد تا در دانشگاهها توجه کافی به شاخص های شناسایی شده و دارای اهمیّت ، ایجاد شرکتهای دانش بنیان در دانشگاهها – مقررات و دستورالعمل ها در ارتباط با صنعت – اهمیت مراکز عالی تحقیقاتی مشترک ، بشود.
3- با توجه به اهمیّت و اولویت سوّم در مؤلفه های مدیریتی ، پیشنهاد می شود تا مدیران مراکز آموزش عالی به مؤلفه های ، مدیریت ریسک تداخل منافع دانشگاه با صنعت – تربیت علمی مدیران صنایع در دانشگاهها – اتخاذ سیاست ثروت معنوی یا فکری برای مخترعین، توجه کافی مبذول فرمایند.
4- بر اساس یافته های تحقیق و در اولویت چهارم مؤلفه های آموزشی لازم است تا عنایت ویژه ای نیز به مؤلفه های ، اصلاح نظام ارتقای هیئت علمی در جهت ارزش دهی بیشتر به فعالیت های تحقیقاتی صنعتی – برگزاری دوره های کارآموزی کاربردی دانشجویان در صنعت – حضور و مشارکت خبرگان صنعت در حوزه های آموزشی و پژوهشی دانشگاهها – تدوین برنامه های آموزشی و کاربردی برای ایجاد همکاری اساتید با صنعت – تعیین اولویت های پژوهشی توسط صنعت و دانشگاه – بهبود شناخت و نگرش متقابل جامعه دانشگاهی و صنعت نسبت به یکدیگر – تعداد مقالات ثبت اختراع توسط محققین دانشگاهی، بشود.
5- با توجه به یافته های پژوهش در مؤلفه های مالی ، پیشنهاد می گردد که مدیران دانشگاهها توجه کافی به عامل مهم، ارائه بورسیه های آموزشی و تحقیقاتی از طرف دانشگاه به صنعت ، مبذول بفرمایند.
* در صنایع نیز مؤلفه های شناسایی شدۀ با اهمیّت و مؤثر در بهبود ارتباط متقابل با دانشگاهها، مورد توجه مدیران صنایع قرار گیرد :
1- با توجه باینکه مؤلفه های مدیریتی در صنایع در اولویت اوّل اهمیّت قرار گرفته اند، شایسته است تا مدیران صنایع به مؤلفه های، تربیت علمی نیروهای خود در دانشگاهها – اتخاذ سیاست ثروت معنوی یا فکری برای مخترعین – مدیریت ریسک تداخل منافع با دانشگاه، عنایت داشته باشند.
2- بر اساس یافته های پژوهش و اولویت دوّم مؤلفه های فرهنگی و اجتماعی پیشنهاد می گردد تا مدیران صنایع به مؤلفه های، احساس تشخّص و افتخار صنعتگران برای تولیدات اقتصادی – سن صنعتگران – جهانی شدن صنایع – مشارکت رسانه های گروهی در ارتقای فرهنگی و علمی و صنعتی – تبلیغ فرهنگ تجارت گرا در تولیدات علمی در صنعت، توجه کافی عنایت فرمایند.
3- با توجه به اولویت چهارم مؤلفه های آموزشی طبق یافته های تحقیق ، پیشنهاد می گردد تا مدیران صنایع عوامل، بهبود شناخت و نگرش نسبت به جامعه دانشگاه – تدوین برنامه های آموزشی نیروهای خود با همکاری دانشگاهها – تعیین اولویت های پژوهشی خود و سفارش آنها به دانشگاهها – حضور خبرگان صنعت در حوزه های آموزشی و پژوهشی دانشگاهها – پذیرش دانشجویان برای گذراندن دوره های کاربردی در صنعت خود را، در برنامه ریزی های صنعت مد نظر قرار دهند.
4- براساس یافته ها و نتایج تحقیق و اولویت چهارم مؤلفه های ساختاری، شایسته است تا مدیران صنایع به مؤلفه های، اهمیت مراکز عالی تحقیقاتی مشترک با دانشگاهها – ایجاد شرکتهای دانش بنیان در صنایع – مقررات ودستورالعمل ها در ارتباط با دانشگاهها، عنایت ویژه ای مبذول نمایند.
5- با توجه به یافته های تحقیق و اولویت پنجم مؤلفه مالی، پیشنهاد میگردد تا مدیران صنایع در، ارائه بورسیه های آموزشی و تحقیقاتی به دانشگاهها، برنامه ریزی نمایند و این عامل مهم را مد نظر قرار دهند.
توصیه های کاربردی
توجه مدیران و سیاست گذاران دانشگاهها و صنایع به توصیه های کاربردی زیر می تواند منشاء آثار مثبت و ارزشمندی در ارتقاء و بهبود همکاریهای متقابل دانشگاهها و صنایع گردد، که در کشورهای پیشرفته یکی از مهم ترین عوامل توسعه آنهاست :
* توصیه ها به مدیران صنایع
1- تحصیل مدیران صنایع و اخذ آخرین اطلاعات و پیشرفت های علمی در دانشگاهها.
2- برای حفظ حقوق مخترعین از طرف صنایع، سیاست های ثروت معنوی و فکری در نظر گرفته شود.
3- از طرف مدیران صنایع ترتیبی اتخاد گردد تا تداخل منافعی در پروژه های مشترک، میان دانشگاه و صنایع بوجود نیآید.
4- از طرف مسئولین صنایع اقدامات تشویقی صورت گیرد تا صنعتگران ما از تولید ملی احساس افتخار کنند.
5- این موضوع همواره مد نظر باشد که صنعتگران در تمام سنین تشویق به نوآوری و تولیدات جدید ملی شوند، نه فقط سّن جوانی.
6- با توجه به جهانی شدن صنایع، مدیران صنعت همواره از دیدگاه بازاریابی بدنبال ایده های جهانی و عملکرد مطلوب از طریق مقایسه دائمی با صنایع مشابه خود یا به عبارتی بنج مارکینگ باشند.
7- صنایع در ارتقای صنعتی خود بایستی با رسانه های گروهی تعامل داشته باشند و اثر فوق العاده آنها را در نظر داشته باشند.
8- صنایع بایستی نگرش جدید بازارگرایی و مشتری گرایی و احترام به خواسته های علمی آنان، از طریق تحقیقات علمی را مد نظر داشته باشند.
9- صنایع اولویت های تحقیقاتی خود و سفارشات علمی صنعت خود را به مراکز علمی و دانشگاهها اعلام کنند.
10- صنایع برای ارتقاء همکاریهای مشترک با دانشگاهها و نهایتاً پیشرفت کشور، دانشجویان و علاقه مندان دانشگاهی را جهت دوره های کاربردی نزد خود بپذیرند.
11- مدیران صنایع از تأسیس و ایجاد مراکز مشترک تحقیقاتی با دانشگاهها استقبال نمایند.
12- ایجاد شرکتهای دانش بنیان در صنایع می تواند گام مهمی در ارتقاء سطح همکاریهای مشترک با دانشگاهها و نهایتاً انتقال یافته های جدید علمی به صنایع باشد.
13- از طرف صنایع در ارتباط با تحقیقات مرتبط و رفع مشکل علمی خود به محققین دانشگاهها بورسیه تخصیص داده شود.
* توصیه ها به مدیران و مسئولین دانشگاهها
1- مشوّق هایی در نظر گرفته شود تا دانشجویان و محققین دانشگاهی در تمام سنین بدنبال نوآوری و انتقال دانش خود به صنایع باشند.
2- بگونه ای عمل شود تا محققین دانشگاهی از تولیدات علمی خود احساس افتخار و تشخّص کنند.
3- در دانشگاهها بایستی اهمیّت گرایش علمی به بازار همواره مّد نظر قرار گیرد و فرهنگ بازارگرایی به نحوی که به محیط آموزشی لطمه وارد نسازد، ترویج یابد.
4- با توجه به جهانی شدن دانشگاهها بایستی مدیران و مسئولین دانشگاهها این تغییرات را جّدی بگیرند و در این روند توسعه جهانی و گرایش به بازار و جامعه خود را آماده و به روز نمایند.
5- تشکیل شرکتهای دانش بنیان در دانشگاهها که بتواند بصورت پلی میان نیاز صنعت و بازار و دانشگاهها عمل نماید، ضروری بنظر می رسد.
6- بهبود مقررات و دستورالعمل های مرتبط با همکاریهای متقابل با صنایع و تسهیل در این امر.
7- حمایت و تأسیس مراکز عالی تحقیقاتی مشترک میان دانشگاه و صنعت به منظور رفع مشکلات علمی صنایع به دست جامعه دانشگاهی.
8- مدیریت ریسک تداخل منافع دانشگاه و صنایع توسط مدیران دانشگاه.بگونه ای که هم ترس محققین و هم ترس صنایع را مرتفع نماید.
9- ایجاد تسهیلات و بستر مناسب برای تحصیلات عالی مدیران صنایع در دانشگاه.
10- اتخاذ سیاست ثروت معنوی و فکری برای مخترعین از طرف دانشگاهها.
11- اصلاح نظام ارتقاء هیئت علمی در جهت ارزش دهی بیشتر به فعالیت های تحقیقاتی صنعتی و وزن دهی بیشتر به تحقیقات کاربردی در صنایع به دانشگاهیان.
12- اعزام دانشجویان به صنایع مرتبط با رشتۀ خود برای کاربردی کردن علوم دانشجویان.
13- استفاده از خبرگان صنایع در حوز های آموزشی و پژوهشی در دانشگاهها.
14- تدوین برنامه های آموزشی و کاربردی برای ایجاد همکاری اساتید دانشگاه با صنایع.
15- تعیین اولویت های پژوهشی با همکاری صنایع جهت رفع مشکلات صنعت و اعلام آنها به دانشگاهیان.
16- ایجاد راهکارهایی جهت بهبود شناخت و نگرش متقابل نسبت به صنایع در دانشگاه.
17- در نظر گرفتن مشّوق هایی در جهت افزایش تعداد مقالات ثبت اختراع توسط محققین دانشگاهی.
18- ارائه بورسیه های آموزشی و تحقیقاتی به دانشگاهیان در جهت رفع مشکلات علمی صنایع.
* و امّا توصیه ها به قوّه مجریه
علیرغم اینکه یکی از پرطرفدارترین سیاست های رایج در دنیای توسعه یافته کنونی، کوچک کردن بدنه اجرایی قوۀ مجریه و برداشتن بار از دوش دولت است، ولی ناچاراً برخی از این مؤلفه ها و عوامل مهم و اجرای آن به سمت دولت باز می گردد و شایسته است تا دولت بعنوان مشّوق و تسهیل کننده وارد معادله شود و اقداماتی را در جهت بهبود روابط متقابل دانشگاهها و صنایع انجام دهد و نادیده گرفتن نقش دولت به نحوی این تقابل را بهینه نمی سازد :
1- اتخاذ سیاست های ثروت معنوی و فکری بطور فراگیر برای مخترعین در کشور.
2- الزام و تشویق رسانه های گروهی به مشارکت در ارتقاء فرهنگی ، علمی و صنعتی برای بهبود روابط میان دو جامعه صنعت و دانشگاه.
3- کمک به بهبود شناخت و نگرش متقابل جامعه دانشگاهی و صنعت نسبت به یکدیگر از طروق مختلف.
4- در نظر گرفتن راهکارهای تشویقی برای کارآموزی دانشگاهیان در صنایع.
5- تشویق در ایجاد و تأکید بر اهمیت مراکز عالی تحقیقاتی مشترک میان دانشگاهها و صنایع.
6- ایجاد مقررات نوین و بهبود دستورالعمل های مشّوق ارتباط متقابل صنایع و دانشگاهها.
7- دولت نیز از طریق ایجاد بورسیه های تحقیقاتی از کانال وزارتخانه های صنایع و علوم و … می تواند مشوّق همکاریهای متقابل دانشگاهها و صنایع باشد.
پیشنهادهایی برای انجام رساله دکتری مدیریت آموزش عالی بعدی
دست آوردهای پژوهش حاضر در چند زمینه حائز اهمیّت است :
1- شناسایی مؤلفه های تأثیرگذار بر همکاریهای متقابل دانشگاه و صنعت
2- دسته بندی این مؤلفه ها با توجه به اهمیّت آنها در گروه های ساختاری – فرهنگی و اجتماعی – آموزشی – مدیریتی و مالی
3- شناسایی و اهمیّت سنجی هریک از مؤلفه ها و زیر مؤلفه های ذکر شده و اولویت بندی آنها و نهایتاً
4- ارائه مدلی که این مؤلفه ها را با درجه اهمیّت شان نمایش دهد.
بر این اساس و با توجه به محدودیت های پژوهش پیشنهاد می گردد :
1- در حوزه ارتباط دانشگاه با صنعت، غیر از جامعه آماری پژوهش حاضر(کلان شهر تهران) نیز تحقیقاتی صورت پذیرد تا مشکلات و عوامل تأثیرگذار منطقه ای نیز بهتر شناسایی شوند.
2- می توان در حوزه مطالعاتی جدید صنایع کوچک و متوسط را مّد نظر قرار داد و عوامل آنان را شناسایی نمود.
3- با توجه به شناسایی عوامل تأثیرگذار در همکاریهای متقابل دانشگاه و صنعت در محدوده کلان شهر تهران، می توان هر کدام از این مؤلفه ها را به تنهایی در صنعت و یا در دانشگاهها سنجید و اثرات آنها را بررسی نمود.
4- با توجه به شناسایی و تقسیم بندی مؤلفه های فرهنگی و اجتماعی، به 5 مؤلفه و مؤلفه های ساختاری، به 3 مؤلفه و مؤلفه های مدیریتی، به 3 مؤلفه و مؤلفه های آموزشی، به 7 مؤلفه و مالی به 1 مؤلفه تقسیم می شوند، می توان در پژوهش های بعدی هرکدام از این مؤلفه های ریز شده را بعنوان فرضیات مجزا در نظر گرفت و در جوامع مختلف دانشگاهی و صنعتی سنجید.
در صورت نیاز به مشاوره در زمینه انجام رساله دکتری با ما در ارتباط باشید.